تبلیغات متنی
آزمون علوم پایه دامپزشکی
ماسک سه لایه
خرید از چین
انجام پروژه متلب
حمل خرده بار به عراق
چت روم
Bitmain antminer ks3
چاپ ساک دستی پلاستیکی
برتر سرویس
لوله بازکنی در کرج
سئو 021 

سایت سئو 021 بوجود آمد تا گامی در جهت آموزش بهینه سازی سایت در ایران بردارد




دلشوره

این روزها سردم است ، چیزی مثل دلشوره ، مثل دل آشوب مدام می پیچد دور تنم، نه آفتاب و نه باران و نه هیچ چیز دیگر این دل آشوبه را از من دور نمی کند ، کرخت می شوم از اینهمه دلشوره ، از این هوای ذهنی که آرام نمی شود ، از صداهایی که می پیچد تووی سرم و مدام انگار مثل دریل مغزم را سوراخ می کند.... هنوز سردم ، هنوز این دیواره های تنم نمدار است و با هیچ آفتابی انگار خشک نمی شود ... هنوز صبحها که از خواب بلند می شوم سرم منگ است و اَه!!!
هر روز دلم گرفته ، نه اینکه این روزها بد باشندها!!! .... این روزها من بدم .... این روزها این دلشوره ی عجیب .... این دل آشوبه ی مدام .... بی تابی .... پریشانی .... تنهایی .... و کاغذهای کاهی ی خالی ی خالی .... چرا تمام نمیشود؟؟؟؟؟

 

 


 

 

شب به روی جاده نمناک

ای بسا پرسیده ام از خود

«زندگی آیا درون سایه ها مان رنگ می گیرد؟»

«یا که ما خود سایه های سایه های خویشتن هستیم؟»

از هزاران روح سرگردان،

گرد من لغزیده در امواج تاریکی،

سایه من کو؟

«نور وحشت می درخشد در بلور بانگ خاموشم»

سایه من کو؟

 من نمی خواهم

سایه ام را لحظه ای از خود جدا سازم

من نمی خواهم

او بلغزد دور از من روی معبرها

یا بیفتد خسته و سنگین

زیر پای رهگذرها

او چرا باید به راه جستجوی خویش

روبرو گردد

با لبان بسته درها؟

او چرا باید بساید تن

بر در و دیوار هر خانه؟

او چرا باید ز نومیدی

پا نهد در سرزمینی سرد و بیگانه؟!

آه ... ای خورشید

سایه ام را از چه از من دور می سازی؟

 از تو می پرسم:

تیرگی درد است یا شادی؟

جسم زندانست یا صحرای آزادی؟

ظلمت شب چیست؟

شب،

سایه روح سیاه کیست؟

او چه می گوید؟

او چه می گوید؟

خسته و سرگشته و حیران

می دوم در راه پرسش های بی پایان


برچسب ها : , تعداد بازدید : 113

نظرات: |



اخرین مطالب